جدول جو
جدول جو

معنی قصب مصری - جستجوی لغت در جدول جو

قصب مصری(قَ صَ بِ مِ)
نام پارچه ای است که آن را در مصر می بافند، کنایه از شعاع و پرتو آفتاب هم هست، برق برادر رعد را گویند. (برهان) (آنندراج). رجوع به قصبه شود
لغت نامه دهخدا
قصب مصری
پرند مسری
تصویری از قصب مصری
تصویر قصب مصری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بَ)
ابن فرج بن سعد بن نافع فقیه مالکی مصری، مکنی به ابوعبدالله. او در فقه شاگرد ابن ابی القاسم و ابن وهب و اشهب است و عبدالملک بن ماجشون در حق وی گفت که مصرمانندی برای اصبغ نیاورد. گفتند: حتی ابن القاسم ؟ گفت: حتی ابن القاسم و او کاتب ابن وهب و جد او نافع آزادکردۀ عبدالعزیز بن مروان بن الحکم الاموی والی مصر بود. و اصبغ بروز یک شنبه چهار روز از شوال ماندۀ سال 225 هجری قمری درگذشت. و رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 138و ج 5 ص 209 و حلل السندسیه ج 2 ص 158 و تاریخ مصر ص 135 و 160 و تاریخ الخلفا ص 226 و 275، و ابوعبدالله در همین لغت نامه و ترجمه مقدمۀ ابن خلدون بقلم محمد پروین گنابادی ج 2 ص 925 و حاشیۀ همان صفحه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قند مصری
تصویر قند مصری
غند مسری
فرهنگ لغت هوشیار